وارش بارانی

اینجا برای از تو نوشتن فضا کم است

وارش بارانی

اینجا برای از تو نوشتن فضا کم است

اعتراف

جمعه, ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۳۲ ق.ظ

از این آدم های مزخرفی هستم که اشکشان لب مشکشان است..اکثر اوقات نتوانستم حرفم را بزنم چون نمیخواستم کسی صدایم را با بغض بشنود..حالم بهم میخورد از این حالت..و از همه بیشتر وقتی دیگران فکر کنند از اشک هایت به عنوان سلاح استفاده میکنی..یا عذاب وجدان بگیرند از بحث کردن با موجود ضعیفی به نام من..

یک بار وقتی بین پاس کاری دو اداره دولتی گیر کرده بودم بعد از دقیقا هشت بار ارسال نامه از اداره الف و نرسیدن آن به اداره ب،با عصبانیت به دبیرخانه اداره الف رفتم و وقتی تقاضایم برای دستی بردن نامه با تناقض قوانین روبه روشد سیل بی اختیار اشک هایم همراه با کولی بازی کارمند بدبخت دبیرخانه اداره الف را دست پاچه کرد و بعد از آب قند خوراندن به من قانون را نقض کرده و نامه را دستی مرحمت فرموند

کسی باورش نمی شود آدم زیاد مهربانی باشم..اما گاهی برای دیگران هم گریه میکنم..مثلا آن پسری که پارسال عاشق هم اتاقیم شده بود..یهو یادش میفتم به طور عجیبی درکش میکنم و برایش اشک میریزم

من حتی برای نوستالژی ها هم اشک میریزم..مثلا ما پارسال با یک جمعی رفتیم دارآباد و خیلی خوش گذشت..به این خاطر که دیگر آن روز تکرار نمیشود و آن جمع، اشکم درمیاید

هیچ وقت اینا رو برای کسی اعتراف نکرده بودم..اعتراف به اینکه من خیلی ضعیفم!



  • وارش بارانی

نظرات  (۱)

  • حامد درخشانی
  • گریه کردن نشونه‌ی ضعف نیست

    نشونه‌ی احساس داشتن و توانایی نشون دادن احساساته

    هرکسی نمی‌تونه به این راحتیا گریه کنه

    این‌که بعضی وقتا این‌جوری جوری خالی می‌شی بد نیست حتی اگه گاهی کنترلش دست خودت نباشه

    این‌که نتونی خودتو خالی کنی خیلی بده...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی