وارش بارانی

اینجا برای از تو نوشتن فضا کم است

وارش بارانی

اینجا برای از تو نوشتن فضا کم است

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۸ ثبت شده است

یادم نیست اما حتما قبلا گفتم،  در مورد اون فوبیای جا موندن و از دست دادن.. 

وقتی به عمق ماجرا نگاه میکنم نمیتونم باور کنم که این همه سال گذشته.. و مثلا از 91 که رفتم دانشگاه 8 سال گذشته از سال 88، ده یازده سال میگذره.. از سال 86 که محسن پورعباسی رو دیدم 12 13 سال.. از سال 84 که رفتم مدرسه نمونه 14 15 سال.. این عدد ها خیلی بی معنی ان، یعنی وقتی فکر میکنم این همه سال گذشته میترسم.. میترسم از اینکه دیر شده.. از اینکه جا موندم.. از اینکه من هنوز همونم اما همه چی عوض شده.. وقتی میبینم آدمای اون موقع الان چقدر فاصله دارن با اون روزا،  میترسم.. 

وقتی یه پیج یا وبلاگ پیدا میکنم که جذبش میشم میشینم و کل ارشیوش رو میخونم و درد میکشم و لذت میبرم.. پرت میشم به سالهای قبل و حس ها و آرمان ها و آرزوها.. و اون فوبیای لعنتی که همه رفتن و من موندم اینجا.. من جا میمونم.. همیشه جا میمونم.. پیگیر تر از همه ام ولی جا میمونم.. از ثبت نام دانشگاه.. از انتخاب واحد ها از کلاس ها  از خبر ها از گذر هایی که باید میکردم و نکردم.. من یه جایی دیر رسیدم و گذر نکردم و همیشه تو این فوبیا خواهم موند.. 

  • وارش بارانی

فکر میکنم ویروس ها تا بدن ضعیف و نحیف منو میبینن دستاشونو میزنن به هم و یه هفته ده روزی خودشونو به یه بدن خوش ویروس مهمون میکنن.. از هر موج آنفولانزای اومده هیچ کدومو رد ندادم.. یک هفته تب و لرز.. درد و بی اعصابی و همزمان باهاش کار.. عملا کل خانواده بسیج میشدن تا نمیرم! یکی کارای خونه رو میکرد یکی سوپ میاورد یکی سرم وصل میکرد خلاصه کفن رو فروختم و همین یکی دو هفته پیش بلاخره لباس عافیت پوشیدم.. 

اما کرونا که امیدوارم بدنم بعد از اون همه روزها و شب های سخت کمی ادب شده باشه و زرتی نگیرتش.. تا الان که چیز خوبیه.. تعطیل مون کرده که خودش خیلی حال میده! مرز های رعایت بهداشت فردی رو جا به جا کرده و چیزی که خیلی دوست دارم اینه که مجبور نیستی دست بدی و روبوسی کنی.. چقدددر متنفر بودم از این روبوسی های الکی و مجبوری که به کدوم قانون نانوشته ای سه بار بود.. خداکنه این ویروس این فرهنگ غلط رو از بین ببره تا حرمت آغوش ها ازبین نره تا فقط دست کسیو لمس کنم که از فشردنش لذت میبرم تا کسیو بغل کنم و ماچ و بوسه که واقعا از دیدنش به اون اندازه ذوق کرده باشم! کرونا مچکریم.. 

  • وارش بارانی

فکر کنم اول راهنمایی بودم تو یه جمعی که یه استادی که خیلی قبولش داشتم هم اونجا بود گفتن خواننده مورد علاقتون کیه؟  من گفتم نوید و امید!  اون موقع یه نوید و امیدی بودن همراه ابی یه آهنگ خودن که منم خیلی خوشم اومده بود.. بعد استادمون برگشت گفت وقتی تلوزیون ما اجازه پخش ساز نمیده و موقع پخش موسیقی سنتی گل و بلبل نشون میدن این میشه سلیقه جوون های ما.. 

اون لحظه خیلی حس بدی بهم دست داد، دوس داشتم هرچی که استامون گوش میده رو گوش بدم واسه همین شروع کردم به گوش دادن الویس پریسلی، کریس دی برگ و شجریان.. 

اوایل به خاطر ژستش.. بعد تر که اومدم دبیرستان بیشتر فهمیدم، بیشتر لذت بردم و این شد که همیشه مدیون استادم بمونم.. بعد از 88 و اون ماجرا ها عزیز تر شد.. آدم های بیشتری دوسش داشتن و حالا اینستاگرام پره از پست ها و استوری های بیماری استاد شجریان.. اما من میگم محمدرضا شجریان نمیمیره چون هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق.. چون صدا.. صدا.. صدا همیشه موندگاره

  • وارش بارانی