وارش بارانی

اینجا برای از تو نوشتن فضا کم است

وارش بارانی

اینجا برای از تو نوشتن فضا کم است

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۹ ثبت شده است

کامل و با جزئیات یادم هست.. مگر میشود آن همه حماقت را آن همه تحقیر را فراموش کرد؟  ترم یک و دو گوشی دوربین دار ممنوع بود! همین چند سال پیش را می گویم صحبت از قدیم نیست.. حق نداشتی گوشی دوربین دار داشته باشی.. و ما چه استرس هایی کشیدیم برای حمل قاچاقی گوشی. برای اینکه دلمان میخواست آهنگ های مرتضی پاشایی گوش بدهیم.. آمدند اعتراض کردند که پس لب تاب چی؟ جلویش دوربین دارد و حیثیتمان را بر باد میدهد.. جناب رئیس فرمودند؟  عهههه راست میگیا.. خب لب تاب را که نمیتونیم ممنوع کنیم لطف کنید همه روی دوربین های وب کم را با کاغذ بپوشانید.. از ترم سه به مزخرف بودن این قانون پی بردند و بیخیالش شدند.. حالا جلسه میگذاشتند که وا مصیبتااااا وایبر؟!  فیس بوک؟! یعنی جرمش با فساد فی الارض برابر بود.. اخ که چقدر یواشکی فیس بوک و وایبر و وی چت محل تخلیه احساسمان بود.. اخ به خاطر آن حجم از دلهره و دلشوره برای بدیهی ترین کار  دنیا.. زمان فارغ‌التحصیلی هم کلاغ ها خبر برده بودند که ما عضو گروه تروریستی فیس بوک هستیم.. تا هفت جدمان رو بردند استغفارات.. آخ که چه روزهای بدی بود.. آخ که چقدر آبرو بر باد میدیدیم.. به خود کشی فکر کردیم.. با بچه ها تصمیم گرفتیم جلوی آموزش و پرورش بنزین بریزیم روی خودمان.. به چه جرمی؟  عضویت در شبکه اجتماعی.. فقط عضویت.. 

حالا من کجای دلم بگذارم این تدریس مجازی را؟! چطور هضم کنم برنامه شاد را؟ چطور به دانش آموزم بگویم برو گوشی بخر.. اینترنت.. شبکه اجتماعی.. یک موقع وسط تکنولوژی عصمتش بر باد نرود؟

ای دو صد لعنت بر این سیستم پوسیده.. 

  • وارش بارانی

چون حوصله جواب پس دادن در اینستا را ندارم بیخیال نوشتن میشوم و کلمه مازندرانی اش میشود چنگ!  Cheng شده ام! ذهنم چنگ شدهو نمیتواند بنویسد.. از بس ایده های خام را رها کردم که ولش کن فلانی بخواند چه می گوید.. که استوری را کلوز فرند کن.. و این می شود یاد اور همان جمله ای کع دوست داشتنی نیست: در نطفه خفه اش کردیم...

خلاصه که جمله های بی در و پیکر و بی ربط را همین جا مینویسم.. مثل شیر ابی که بعد از قحطی باز میشود و اول اب گل الود میریزد.. اما بلاخره زلال می شود. 

  • وارش بارانی