آواز در حمام بغلی
صدا از حموم بغلی میومد..سوز داشت اولش ابی خوند..بگو از خونه بگو از گل پونه بگو... از سر بلند عشق بر سر دار بگو..
بعدش رفت گوگوش.همیشه اسم تو بوده اول و آخر حرفام...بهترین رنگی که دیدم رنگ زرد کهربایی..
حالا نوبت شادمهر بود چیزای مبهمی میشنیدم فکر کنم فشار آب خوب شده بود..گم شدن تو این شب برهنه تقدیر منه...بعدش فک کنم سوت میزد..
رو شادمهر مونده بود..فکر کنم حالشو پیدا کرده بود..کاش بدونی ماتم دنیام بی تو فقط گریه میخوام....سبب منم که میشکنم..
چقد ما فاصله داریم...کاش اون روزا میمردمو یه جور اینو میفهمیدم!
دیگه حمومم تموم شده بود..ولی هی با خودم تکرار میکردم..کاش اون روزا میمردمو یه جور اینو میفهمیدم..اومدم درس بخونم بازم این شعر از ذهنم نمی رفت مثل این عاشقا گوشه جزوه ام نوشته ام کاش اون روزا میمردمو یه جور اینو میفهمیدم..
ذهنم آزاد نمیشد..گوگلش کردم کل تکس شعرو نوشتم..یه کم خالی شدم..
کاش اون روزا میمردمو یه جور اینو میفهمیدم..
بعد فکر کردم راستی چیو باید میفهمیدم تو کدوم روزا؟!