آدم ها میتوانند برای چیزهای مختلفی غبطه بخورند..مثلا حسرت داشتن پول زیاد..حسرت داشتن بچه..حسرت سلامتی و خیلی چیزهای دیگه
یک سری از افراد هم هستند که کلا در حالت غبطه به سر میبرن و به جای هر گونه اقدام و عملی با چشمانی آکنده از حسرت و اندوه به افراد موفق در زمینه خاص خودشون می نگرند
اما بنده شاید به همان دلیل که اوصولا منو نمیشه حدس زد با این غرور لعنتی.. کم پیش می آید غبطه نوش جان کنم و به حالت سخیفی با دیدن افراد موفق به سرعت قوه انتقاد و تخریبم فعال میشود و تا فرد مذکور را در ذهنم لگد مال نکنم لبخند رضایت روی لبان مبارکم جلوس نمیکند!بلاخص اگر نام برده از جامعه جنس به ظاهر قوی باشد!
افرادی که تا کنون از این سد مقاوم عبور کرده اند به تعداد انگشتان دست هم نمی رسد و اوصلا آنها یک ویژگی مشترک دارند خوب خیال می کنند و خوب می نویسند..
نمی دانم با این میل بی حسابم به اینگونه آدمها و فضا ها در این تحصیل نا مربوط دقیقا چه غلطی می کنم..الله و اعلم!
بگذریم..یکی از افرادی که این روزها توانسته غبطه ام را برانگیزد نیز نویسنده است و از همان جامعه به ظاهر قوی..با خواندن کتاب هایش مبهوت میشوم و لذت میبرم و به شدت مرا از کار و زندگی انداخته است و به کل فراموش کرده ام کتاب گیلبرت و ارائه دوشنبه درس جنین شناسی را!
به خودم حق میدهم کاملا خب الان اصلا قسمت گاسترلاسیون و تسهیم در ذهنم فعال نیست..الان نوبت بازی با کلمات و غرق شدن در عوالم دور است..
خیلی خوب می نویسد لعنتی..چطور میتواند اینقدر خیال انگیز باشد..کاش من هم میتوانستم!
- ۲ نظر
- ۲۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۱۵