وارش بارانی

اینجا برای از تو نوشتن فضا کم است

وارش بارانی

اینجا برای از تو نوشتن فضا کم است

چند لحظه زندگی

شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۳۹ ب.ظ
همیشه وقتی قراره بهم خوش بگذره مسخ میشم..نمیدونم واژه اش چیه..مسخ میشم..فریز میشم..نمیدونم..ولی اصلا نمیفهمم چطور میگذره..وقتی شروع میشم که مثلا یه ایستگاه مترو با خوشی مورد نظر فاصله بگیرم..گاهی این خوشی فقط یه فضاس..فضایی که دوست داری تقدیر مرگت رو همونجا بنویسه..دیگه هیچکیو نشناسی و چهار زانو بشینی اون وسط و در همون حالت استپ مغزی و قلبی بمونی و فقط نگاه کنی..فقط نفس بکشی..با تموم وجود هوایی رو که بهش تعلق داریو داخل ریه ات بکشی..باید باور کنی جنست مال همینجاست..همین لحظه ها که داغی چای تو لیوان یک بار مصرف زبونتو بسوزنه و هرگز نخوای خوب شه..همین لحظه های سرد..همین برگای زرد
یه جمله ای بود که میگفت با یک لیوان چای هم میشود مست شد اگر ان کس که باید باشد،باشد..میخوام تصحیحش کنم..با یه لیوان چای و یه کیت کت میشه مست شد به شرطی که همون جایی باشی حقته..همون جایگاهی باشی که سهم تو از زندگی بود..حتی برای چند لحظه..

  • وارش بارانی

از انقلاب تا امیرآباد

نظرات  (۲)

  • حامد درخشانی
  • عالی...
    پاسخ:
    سپاس
  • ترامونتانا
  • هیچوقت برای من هیچ چیز دوست داشتنش ابدی نبوده. هیچ وسیله ای هیچ فردی هیچ احساسی...همیشه گذری بوده

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی