وارش بارانی

اینجا برای از تو نوشتن فضا کم است

وارش بارانی

اینجا برای از تو نوشتن فضا کم است

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

گفت چرا اینقد بهم ریخته ای؟..شروع کردم یک ریز حرف زدن که لب تابم هنگ کرده..شارژر گوشیم گم شده..هوا خیلی گرمه..اتاق نامرتبه..درسام مونده..گزارشارو ننوشتم..گفتم و گفتم و گفتم...

نوچ کش داری گفت و سرشو برگردوند..اینا چیزی نیست که اینجوریت کنه

سکوت کردیم..

نگاش کردم..

چشم تو چشم شدیم..

گفتم خب آره..راستش دلم..

دلم تنگ شده...

  • وارش بارانی

تهران شهریه که زندگی در اون خیلی آسون و خیلی سخته..اما هرچی که هست به نظرم بهترین  جا برای عاشقی کردنه...حیف که روزای آخر اینجا و درس خوندنمه و هیچ عاشقی تو این شهر  نکردم..

حیفه که وقتی اینجاها قدم میزنی و آهنگ گوش میدی به یاد هیچکس نیستی... راسته که میگن برای کارهای نکرده حسرت بیشتری میخوری!

اگه تهران هستید حتماعاشق بشین و باهاش برین تئاتر شهر..تو ولیعصر قدم بزنین..کافه گردی..صبحانه خوردن تو جمشیدیه رو هم از دست ندین!

  • وارش بارانی

بعد از دیدن فیلم شهرزاد روحیه مون لطیف شده بود! درباره عشق حرف میزدیم اینکه اصلا عشق معنیش چیه اینکه ما از زندگی چی میخوایم..بحث به عشق زمینی و عشق حقیقی رسید به اشعار مولانا و حافظ به اینکه عشق زمینی همش یه مقدمه است برای رسیدن به حقیقت

اینکه عشق زمینی معراج عرضیه و عشق حقیقی معراج طولی..آهو گفت امکان نداره بدون تجربه عشق زمینی به نوع حقیقیش رسید گفت عاشق بودن یه صفته آدما میتونن تو هرچیزی عاشق باشن و کسی که این روحیه رو داره میتونه عاشق حق باشه..

بحثمون رفت سمت عشق زمینی و جنس مخالف، فاطمه پرسید به نظرت چطور میشه رضایت داشت گفتم سخت نیست همینکه بفهمه کافیه گفت شعار میدی..آهو گفت ماها هیچ وقت رضایت نداریم رضایت یه چیز درونیه..ما مشکل از خودمونه

گفتم باید وقتی میگی ف بره فرحزاد..باید بفهمه خودش باید بفهمه نه اینکه یه ساعت براش توضیح بدی آخرش بگه آها فهمیدم فلانو میگی بعد دلت بخواد سرتو بکوبی به دیوارو بگی نه!!

فاطمه گفت: خب این عشقه دیگه کمیابه

گفتم:نمیدونم

  • وارش بارانی

صدا از حموم بغلی میومد..سوز داشت اولش ابی خوند..بگو از خونه بگو از گل پونه بگو... از سر بلند عشق بر سر دار بگو..

بعدش رفت گوگوش.همیشه اسم تو بوده اول و آخر حرفام...بهترین رنگی که دیدم رنگ زرد کهربایی..

حالا نوبت شادمهر بود چیزای مبهمی میشنیدم فکر کنم فشار آب خوب شده بود..گم شدن تو این شب برهنه تقدیر منه...بعدش فک کنم سوت میزد..

رو شادمهر مونده بود..فکر کنم حالشو پیدا کرده بود..کاش بدونی ماتم دنیام بی تو فقط گریه میخوام....سبب منم که میشکنم..

چقد ما فاصله داریم...کاش اون روزا میمردمو یه جور اینو میفهمیدم!

دیگه حمومم تموم شده بود..ولی هی با خودم تکرار میکردم..کاش اون روزا میمردمو یه جور اینو میفهمیدم..اومدم درس بخونم بازم این شعر از ذهنم نمی رفت مثل این عاشقا گوشه جزوه ام نوشته ام کاش اون روزا میمردمو یه جور اینو میفهمیدم..

ذهنم آزاد نمیشد..گوگلش کردم کل تکس شعرو نوشتم..یه کم خالی شدم..

کاش اون روزا میمردمو یه جور اینو میفهمیدم..

بعد فکر کردم راستی چیو باید میفهمیدم تو کدوم روزا؟!

  • وارش بارانی