وارش بارانی

اینجا برای از تو نوشتن فضا کم است

وارش بارانی

اینجا برای از تو نوشتن فضا کم است

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استاد دانشگاه» ثبت شده است

خیلی اوقات بزرگ بودن مسائل به خاطر فکر ماست ، که هر بار که تصورش میکنیم مسئله رو یک لایه دورتر و سخت تر میبینیم
مثل کنفرانس امروز، که اینقدر تو ذهن من پیچیده بود که از مدت ها قبل خواب میدیدم به افتضاح ترین حالت ممکن در حال برگزاریه
مطالب سخت و سنگین..مقاله های پیچیده و حجیم..ورود به یک حوزه جدید و ملکولی..و از همه مهم تر یک استاد سخت گیر و منتقد در حد مسعود فراستی
همه این ها روی هم باعث شده بود یک ترس بزرگ و عظیم در من شکل بگیره
اما اینطور نشد..بیشتر از هر وقت دیگه ای به موضوع مسلط بودم..ساعت دهنش را بست و تقویم به دست خویش بند کفنش را بست و ...
مسعود فراستی هم دهنش را بست و در آخر به یک خوب بود اکتفا کرد!

میخوام بگم شاید اصلا کار سختی پیش روم نبود در واقع کار متفاوتی نبود این ذهن من بود که بیخودی جو سازی کرده بود و یک غول  عظیم رو جلوی خودش می دید

بهتره به جای فکر کردن به مسائل فقط انجامش بدیم.. اینجوری خیلی راحت تره
take it easy and just do it..
  • وارش بارانی

یکی از نظریه هایی که تو کتاب تکامل در مورد ایده های قدیمی تولد انسان خوندم این بود که ارسطو یا افلاطون گفتند نوزاد انسان حاصل از تجمیع خون هایی است که به طور ماهیانه از زنان دفع میشه

ترم پیش هم اتاقی هایی داشتیمم از یکی از شهرستان های دور و دانشجوی سال سوم یکی از رشته های علوم انسانی..این دو نفر هر دو متاهل بودند ولی چون شهرشون خیلی دور بود متاسفانه فقط تابستان و ایام عید به منزل میرفتند و همسران را زیارت میکرند یک بار در اواسط ترم یکی از نام برده ها پریودیش به طور نگران کننده ای عقب افتاده بود و میدیدم که به دوستش با نگرانی و خیلی جدی میگه وای اگه حامله باشم چی؟هنوز یکی دوسال دیگ درسم مونده..دوستشم راهنمایی کرد که خب برو آزمایش بده خیالت راحت شه

اولش به خودم گفتم خب به تو چه ربطی داره این نرفته خونه شاید شوهره اومده اینجا! آخه مگه تو فضولی؟!

از اونجایی که تو اون اتاق همه مارو دکتر میدونستن به حساب چند صباحی زیست خوندن، اومد پیشم برای مشاوره!! (احتمالا مشاوره برای سقط) با کلی خجالت و این پا اون پا ازش پرسیدم تاریخ نزدیکیت کیه؟ گفت چی؟! وقتی متوجه شد منظورم چیه گفت وای ما هنوز تو عقدیم این چه حرفیه؟! تازشم من از شهریور تا حالا ندیدمش..لابد پیش خودشم فکر کرد ای شمالیای منحرف!

شاخ از سرم داشت میزد بیرون گفتم خب پس چرا فکر میکنی حامله ای؟! و در اینجا یکسری مکالماتی بینمون در گرفت که متوجه شدم خانوم به اون نظریه بالا معتفده قشنگ برام توضیحم میداد که ببین آدما وقتی ازدواج کنن اگه دیگه پریود نشن اون خون ها توی رحم جمع میشه و بچه به وجود میاد..

اون شب یادمه با بچه ها یه کلاس تنظیم خانواده برگذار کردیم و شروع کردیم به توضیح اسپرم و تخمک و گاسترلاسیون و بلاستولا و از این قبیل مفاهیم

تکرار میکنم این طرز فکر در یک دانشجو سال سوم، متاهل، محصل در یک دانشگاه روزانه در یک کلان شهر مشاهده شده است!

فکر میکنم جا داره همراه با استادم یک مقاله بنویسیم راجع به باقی موندن این نظریه در اقوام ایرانی


این خاطره علاوه بر بار طنزی که داره یه نکته تلخ تربیتی رو گوشزد میکنه که کسی زناشویی رو به ما آموزش نمیده..خانواده مقصر نیست خب قطعا خوده مادر هم فکرش همین بوده تحصیلات نداشته..اما این یه تلنگر بزرگ به مدارس مخصوصا ما معلم های زیسته که اگر به سوالات دانش آموزان پاسخ روشنی ندیم یا به این صورت جاهل بار میان یا اطلاعات رو از جا های نا سالم تهیه میکنن
به قول یکی از استادای روانشناسی مون اگه س ک س زشته پس تو زشتی!


  • وارش بارانی
فساد اخلاقی یعنی با وجود داشتن همسر و تعهد! از دلبری کردن برای هیچکسی دریغ نکنی..از گربه نر بگیر تا شوفر اتوبوس و گارسون کافه و استاد دانشگاه!
فساد اخلاقی یعنی استاد دانشگاه باشی با کلی مقاله و کرسی علمی و در مقابل عشوه های دانشجو وا بدهی!
فساد اخلاقی یعنی عملا راحت ترین سمینار و بهترین تاریخ ممکن را به دردانه کلاس بدهی و بین بقیه قرعه کشی کنی و برای اینکه یک موقع در حق عزیزت اجهاف نشود موضوع سمینار سایرین را اعلام نمیکنی تا مبادا زمان بیشتری نسبت به عزیزت داشته باشند..
و تازه وقتی با اعتراض سایر دانشجویان مواجه میشوی ساعت ها پای منبر میروی که ما در زمان دانشجویی ال و بل میکردیم و شما نسل راحت طلب!!امان!

  • وارش بارانی
آدم زیاد درس خونی نیستم یعنی از اینایی نیستم که همیشه نمرشون خوب باشه چون کلا درس خوندن تو دانشگاه چیز بیخودیه به نظرم!!
امتحان امروز فیزیولوژی بود از اونجایی که ما یک استاد بی سواد داشتیم که عرضه درس دادن و امتحان گرفتن از رو گایتون رو نداشت(مایع شرم و خجالت) لطف کرد و یک جزوه درپیت و بی سرو ته رو انبار کرد روسرمون جزوه ای که هر جلسه اش رو یه دانشجو نوشته دیگه چه شود، از اونجایی که ما همه مون شب امتحانی هستیم در ایام فرجه به این نتیجه رسیدیم این جزوه خیلی نامفهوم است پر از اصطلاحاتی که هیچ سرو ته و تعریفی ندارد بنابراین نماینده محترم طبق توافقی با استاد به این نتیجه رسید که هر دانشجو سه سوال طراحی کند و ما در مجموع حدود صد سوال را بخوانیم و از بین آنها امتحان بدهیم..
اول فکر کردم که خوب است به هر حال راهی است برای پاس شدن، اما بعد که جزوه را دیدم متوجه شدم که خیلی هم فرقی نکرد چون سوال های بچه ها حدود نود درصد جزوه را در بر میگرفت..روز قبل امتحان استاد بازی در آوردند که نه خیر!! سوالات شما خیلی بیخود بود و من یک سری تعقیرات ریز به آن اعمال کردم..حال دانشجویان به دو دسته تقسیم میشوند..دسته اول که خیلی به تعقیرات ریز اهمیت نمیدهند و روال سابق خود را پیش میگیرند و دسته دوم هم که برای این تعقیرات ریز کل جزوه را خواندند و از منابع کمکی نیز بهره جستند..
روز امتحان : جواب هر سوال نیم صفحه میشود..سه تا از سوالات در جزوه نیود..به یکی از آنها در آن ده درصد اشاره ای شده بود که نصفه نیمه جواب دادم یکی هم بر پایه اطلاعات قبلی جواب دادم که بعد امتحان فهمیدم غلط است..اما سوال دوازده اصلا خیلی عجیب بود تا اکنون که در آستانه فارغ التحصیلی قرار دارم اسم همچین چیزی حتی به گوشم هم نخورده بود..به مراقب گفتم لطفا با استاد تماس بگیرید این سوال جز امتحان نبوده دو نمره هم داره!! گفت حتما تو بلد نیستی اگه جز امتحان نبود که بقیه هم اعتراض میکردن..تازه دو نفر هم برگه را تحویل دادند
نمی دونستم از چی عصبانی باشم از اینکه این سوال مسخره وجود داره یا از اینکه کسی اعتراضی نمیکنه..شاید واقعا بلد باشن!!
بعد امتحان دیدم هیچ کس جواب نداد..واقعا نمیفهمم چرا هیچکی اعتراض نکرد؟! دانشجو میمیرد ذلت نمی پذیرد؟!! اینا؟؟
رفتم اتاق استاد با زحمت پیداش کردم میگم دکتر جان این تو جزوه نبود میگه بود میگم نبود میگه بود..میگه فلانی اگه تو جزوه باشه میندازمتاااا؟ گفتم باشه..جزوه رو آوردیم..گشت و گشت و گشت..نبود..گفتم استاد پس حالا باید بهم بیست بدین!! عصبانی شد..شما مثلا دانشجو هستین؟؟ اصلا نبود که نبود باید بلد باشی قرار نیست که همه چی تو جزوه حاضر و آماده باشه..ما اون موقع دانشجو بودیم همه چیو با تحقیق و پژوهش بدست میاوردیم..شما خیلی نسل متوقع ای هستین..
من اصلا کاری به اون سوال ندارم به قول خودش دو نمره واسه دانشجویان پژوهنده اما چرا اول اصرار داشت که تو جزوه هست و حتی شرط گذاشت که اگه باشه منو میندازه؟؟

پی نوشت: جواب اومد 18.5 شدم..
  • وارش بارانی

خیلی بده اگه یه نفرو تو ذهنت بت کنی بعد یهو بشکنه..دیشب وقتی فهمیدم خانم دکتر کذایی همه چیو دروغ گفته تا صبح خوابم نبرد!! اخه چرا؟؟

این خانم از ترم یک تا حالا تقریبا استاد ثابتمون بوده هر سری هم میومده از موفقیت هاش و زندگی ایده الش تعریف میکرده..ماهم که یه مشت دانشجوی ساده حرفاشو باور میکردیم..تازه کلی هم حسرت میخوردیم که این چقد از عمرش استفاده میکنه و ما چقدر لحظاتمون به بطالت میگذره..

ایشون اسفند پارسال کلی دل مارو برده بود که دارم میرم بارسلونا فلان کنفراسو دارم..بعدشم که اومدو کلی تعریف کردو ماهم که خارج ندیده هی میگفتیم واقعاااااا؟؟؟!! لامصب باهاش خیلی احساس نزدیکی هم داشتیم و پیشش کلی از شرایط بد جامعه و دانشگاه و اینا غرم میزدیم..

تا اینکه امسال به طور خودجوش یه سری عکس آورد که بچه ها بیاین عکسای بارسلونو آوردم..حالا بماند که یه ساعت وقت کلاسو گرفت..طرف برداشته عکس ویکی پدیا آورده بعد میگه خودم رفتم بالا از فلان تپه این عکسو گرفتم...جالبه یه عکس آورده از یکی از محله ها که یه سری دارن توش بستنی میخورن بعد میگه اینا بچه های کنفرانسن..عکسو از گوگل برداشته بود!!!!!!!!

دیشب فهمیدم خیلی دیگه از حرفاشم دروغ بوده..

موندم این مارو چی فرض کرده بود که فکر کرد این بارم دستش رو نمیشه..خیلی قبولش داشتم..واسه خودم متاسفم..و نگران..که چرا اینقد راحت به کسی اعتماد میکنم؟؟؟

  • وارش بارانی