در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد!!
همیشه فکر می کنم من آدم کینه ای نیستم..اصلا چطور میشه نبخشید؟
نیازی به عذرخواهی نیست..تو اولین لحظه پس از ظلم ازش می گذرم، حتی گاهی برای خودم دلیل و برهان جور میکنم که فرد خاطی ناگزیر بوده..اگر من در اون شرایط بودم با اون محیط بزرگ میشدم شاید..شاید همین واکنش رو داشتم
وسط نماز جماعت بود که پیش نماز اعلام کرد بعد نماز عشا میخوایم برای پدرش نماز شب اول قبر بخونیم هرکی دوست داره بمونه
حالم بد شد..یادم اومد..همه لحظه هام مثل برق از چشمم گذشت..تو نماز دوم اصلا نفهمیدم دارم چی میخونم همه حواسم درگیر جنگ داخلیم بود..یه چشمه هایی هنوز تو وجودم بود که میگفت پدرش ک گناهی نداره تو بخون تا برات بخونن تو ببخش که ببخشنت اما یه نیروی قوی و محکمی هم از درونم فریاد میزد نه!!
خانم شمسی حرفای زیادی زد اما یکیش که همیشه یادم بود این بود که از وقتی پدرم مرد منو برادرم یه تصمیم مهم گرفتیم تصمیم گرفتیم جوری کار کنیم که هر کی کارش گیر ما بود آخرش بگه خدا پدرشو بیامرزه..میگفت فقط این دلشو آروم میکنه
من نمیدونم بعدها میتونم این خدا بیامرزی رو برای پدر مادرم بخرم یا نه..
نتونستم..نشد..بعد از تموم شد نماز اولین نفری شدم که از اونجا بلند شد..فهمیدم بخشیدن آسونه اما فراموش کردن نه!