وارش بارانی

اینجا برای از تو نوشتن فضا کم است

وارش بارانی

اینجا برای از تو نوشتن فضا کم است

سر

پنجشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۸، ۰۸:۱۲ ب.ظ

منو غزاله باهم که حرف میزنیم دقیقا میفهمیم چی میگیم.. این فهمیدن خیلی عمیقه.. ازم پرسید ماشین عروس چی.. درنگ نکردم و گفتم اسنپ! بعد هردو خندیدیم خیلی خندیدیم.. بعدش جدی شدیم.. گفتم دوسال نامزدی پیاده گز کردم.. اون شب ماشین میخوام چیکار.. گفت اره وقتی موقع خودش چیزیو نداری دیگه ارزشی نداره.. گفتم اره.. ما بلاخره ماشین میخریم قطعا ولی دیگه خوشحالم نمیکنه.. گفت اره وقتی اون شب بعد عروسی فلانی تو بارون ماشین گیرمون نیومد و پیاده رفتیم بعدش انقد گریه کردم که سر شدم.. گفتم اره.. 

گفت چی میتونه عمیقا خوشحالت کنه.. فکر کردم گفتم.. هیچی.. شاید اگه ارزش پولم به یه سال قبل برگرده.. پولی که میتونستم باهاش خونه بخرم ماشین بخرم عروسی بگیرم اما الان هیچ کدومو نمیتونم.. گفت اره.. 

گفتم ماها اوضاعمون خوبه کارمندیم حداقل میدونیم تا ده سال دیگه قسطامون تموم میشه زندگیمون عادی میشه.. گفت اره ولی دیگه سر شدم.. دیگه مهم نیس.. چون وقتی که باید بود نبود.. گفتم اره


  • وارش بارانی

نظرات  (۱)

این که بعضی زمانش که میگذره دیگه بود و نبودش فرق زیادی نداره خیلی غم‌انگیزه. واقعن خیلی چیزا زمان و تاریخ مصرف داره...
پاسخ:
کاملا.. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی